در چهل و پنجمین فجر انقلاب اسلامی آیین میهمانی لاله ها(گلباران و عطر افشانی گلزار مطهر شهدا) همزمان

آخرین روز عملیات والفجر مقدماتی بود که فرمانده سپاه 11 قدر خطاب به یکی دیگر از فرماندهان گفت: «درود

عموی یکی از شهدای دفاع مقدس تعریف می‌کند: «برادرزاده‌ام از گرمسار به تهران آمده بود تا در تظاهرات

رئیس مجلس شورای اسلامی، با خانوادۀ شهید مدافع حرم، سردار حسین محمدی دیدار کرد.

جانشین سپاه استان در این مراسم گفت: جوانان ما باید شهدایی را که امروز این امنیت و آسایش را برای کشور

کتاب «صنوبر» روایت داستانی زندگی شهید اسماعیل حیدری است. روایت کتاب از تولد اسماعیل و برادر دوقویش

«سید عیسی علوی» یکی از شهدای فاطمیون است که در حمله هوایی نیروهای تروریست آمریکا به شرق سوریه به

مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان‌های استان تهران گفت: امروز کشور در حوزه‎‌های مهمی دارای

مراسم وداع با پیکر مدافع حرم لشکر فاطمیون «سیدعیسی علوی» که در حمله آمریکا به سوریه شهادت رسید،

پیکر مطهر یک شهید که دارای پلاک است، در اعماق زمین منطقه جزیره مجنون کشف شد.

‌هجدهمین آیین ملی بزرگداشت، عطرافشانی و گلباران مزار شهدای ادیان توحیدی، پنجشنبه در آرامستان ارامنه

یکی از دوستان سردار سلیمانی تعریف می‌کند: «قرار بود حاج قاسم در تایم شلوغی به استخر بیاید. تصمیم

مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان‌های استان تهران امروز در دیدار با خانواده شهدای انقلاب با

مادر شهید آرمان علی‌وردی در مراسم دهه فجر انقلاب اسلامی گفت: پسرم همیشه می‌گفت اگر ببینم لازم هست

فرمانده قرارگاه نوح(ع) در دفاع مقدس می‌گوید: نقل و انتقالات ارتش ایران برای بعثی‌ها آشکار و مشخص بود

در جمع نیروهای اعزامی برای اجرای عملیات «والفجر ۸» رزمند‌ه‌ای حضور داشت که پدر ۷ فرزند بود. او قبل

خواهر یکی از شهدای دفاع مقدس تعریف می‌کند: «دوران انقلاب داداش هر شب بچه‌ها را جمع می‌کرد و به پشت

وقتی شهید اصغر پاشاپور بی‌تابی می‌کند تا حاج قاسم را از خطر دور کند، حاج قاسم خطاب به او می‌گوید:

یکی از همکاران شهید طهرانی مقدم تعریف می‌کند: «شهید به خانواده و معیشت بچه‌ها اهمیت زیادی می‌داد؛

با پایان جنگ تحمیلی حدود ۷ هزار و ۵۰۰ نفر از 65 هزار اسیر عراقی به‌صورت رسمی به صلیب سرخ اعلام کردند

امروز در جمعی نشستم و به مدت نیم ساعت وقت من به بطالت و یا گوش دادن به حرف هایی گذشت که هیچ بار

خواهر یکی از شهدای دفاع مقدس تعریف می‌کند: «یک شب برادرم اصرار کرد که باید مادرمان را کول کرده و تا

یک آزاده دفاع مقدس می‌گوید: اسیر شده بودم و زخمی بودم. یکی از عراقی‌ها آمد و روی زخم من باند بست.

همسر شهید منوچهر مدق تعریف می‌کند: «دیگر طاقت دوری منوچهر را نداشتم و می‌خواستم برای زندگی به جنوب