وقتی حاج احمد متوسلیان شهر را از شر موشهای فاضلاب راحت کرد
مجتبی عسکری یکی از همرزمان احمد متوسلیان، تعریف میکند: «بچههای سپاه کلافه شده بودند. آنها به رغم کنترل دقیق تمامی راههای ورودی و خروجی مریوان، باز هم هر شب در بعضی مناطق صدای رگبار مسلسلهای سبک و انفجار نارنجک میشنیدند.
یک روز حاج احمد سراغم آمد و گفت: «این مطلبی رو که میگم به هیچ کس بروز نده. برو تو کانال فاضلاب شهر رو مینگذاری کن.»
پرسیدم: «آخه چرا اون جا؟»
گفت: «ضدانقلاب از این راه میاد تو شهر.»
گفتم: «اونجا پر کثافته. نمیشه توش رفت و اومد کرد.»
گفت: «من سه شب رفتم و کنترل کردم. دیدم که از این مسیر میان و میرن. حالا هم با من جر و بحث نکن. دستورو که میدونی؟ چیزی هم به کسی نگو تا موشای فاضلاب (نیروهای ضدانقلاب) نتیجه قایم موشک بازیاشونو ببینن.»
من رفتم و مأموریتم را انجام دادم و داخل کانال را تلهگذاری کردم.
یکی دو شب بعد انفجار مهیبی در کانال فاضلاب رخ داد. صبح روز بعد که برای وارسی محل رفتیم، دیدیم حدس حاج احمد درست بوده. دیواره کانال از خون رنگی شده بود؛ اما مشخص بود که اجساد را با خودشان کشیده و برده بودند.
دیگر هم خبری از موشهای فاضلاب نشد که نشد.»
منبع: کتاب «میخواهم با تو باشم» به قلم علی اکبری
ثبت دیدگاه