درباره ما
سخن از احساسی واحد و اعتقاد به هدفی مشترک همواره همان چیزی بوده و هست و خواهد بود که علت گردهم آمدن جمعی را فراهم می آورد. حسی مرکب از تنفر و عشق. حسی شبیه بلاتکلیفی. شبیه دودلی میان دوراهی.
حسی عجیب به دنیای اطراف .حسی مانند خستگی، خستگی از ازدهام و شلوغی در عین تنهایی پرنشدنی. همان تنهایی که حتی حس می کنی با خودت هم غریبه ای. شاید اصلا از خود بیگانه ای از عمق قلبت احساس می کنی موجودی غریبه هستی برای دنیای اطرافت انگار از سرزمینی دیگر آمده ای از همسایگی آدم هایی دیگر، و اینجاست که آن تنفر ملال آور جایش را به عشقی خنک و لذت بخش می دهد. آن سرزمین و آن مردمان در ذهنت مجسم می شوند و عاشقانه به آنها می اندیشی. کسانی که آسمان و دریا از آنان درس وسعت می آموزند و به آنان رسیدن رویای شبانگاهت می شود. و شاهد هم همان هدف مشترک.
واما آن دو دلی بر سر آن دوراهی. جدالی همیشگی در درون و بیرونت. کششی به آسمان و کششی به زمین. گاه کمی اوج می گیری و گاه به زمین می خوری. عهد می بندی که چشم از آسمان نگیری و پایبند زمین نشوی. اما آنچه بر روی زمین است آنقدر رنگارنگ و فربنده است که ناخودآگاه عهد می شکنی و کمر خم می کنی زیر بار این شرمساری. و باز اراده می کنی که به آسمان و آسمانیان بپیوندی. اما به تنهایی و با باری سنگین چه کاری از دستانی خالی برمی آید. تو نیازمندچراغ راه و کشتی نجات. این جا طوفانی است در میان آشوب دریا و گمشدگان را ملامتی نیست. چرا که تنها یاری قدرتی برتر است که می تواند حریف این عجز و ناتوانی شود.
این حس و هدف مشترک بود که جمعی را گرد هم آورد. جمعی که چراغ هدایت و کشتی نجات را تنها راه آسمانی شدن می دانند. کسانی که آن دستان یاریگر را می شناسند و در تلاش شناخت و شناساندن آنان هستند. همانها که عاشقانه چشمان سحرانگیر دلدار را دیده اند و بیستون بیستون به پای شیرین جهان جان داده اند. آری هرکس قد و قامت سرو بی همتای هستی را ببیند اختیاری برایش نمی ماند و مطیع بی چون و چرای صاحب دلش می شود. اینجا همان جایی است که در پی دیدار الف قامت دوست هستند و در این راه دست به دامان دوستان دوست شده اند. دوستانی که شهیدند، یعنی شهود کرده اند و دیده اند دلدار را. و ما باید پای درس آنان بنشینیم تا موی و روی و قد و بالا و لبخند و چشمان محبوبمان را برایمان شرح دهند. از صدایش بگویند از صوت قرآنش از ...
پس تو نیز اگر چشمان کور از عشقی مقدس را داری به ما ملحق شو و عهدی دوباره ببند. که
از ميان مؤمنان مردانى اند كه به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در [همين] انتظارند و [هرگز عقيده خود را] تبديل نكردند (احزاب / 23)
پس دست در دست هم هرکدام در هر جایگاه به قدر توان وظیفه ای در قبال آن برخی که به شهادت رسیده اند داریم. و ما اینجا در سنگری مجازی بدون وابستگی به هیچ نهاد دولتی و البته با مجوز رسمی از " وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی" سعی در ادای دین به آنان را داریم. هر چند در این سنگر به روی تمام عاشقان شهادت باز است و ما همواره نیازمند توان همسنگران جبهه ی فرهنگی انقلاب اسلامی می باشیم. باشد تا دست مهربان آنان همواره بر سر دوستدارانشان سایه مهر و نوازش بیفکند.