اگر بنیصدر رئیس جمهور میماند چه بلایی سر ایران میآمد؟
ماشینهای نظامی بنیصدر آمدند و کنار یک خودروی سوخته عراقی ترمز کردند. یک فرمانده نظامی از ماشین پیاده شد و کنار خودروی سوخته ایستاد، یک خبرنگار و فیلمبردار تلویزیون هم به دنیالش پیاده شدند و روبروی او ایستادند. دوربین روی صورت فرمانده تنظیم شد و فرمانده گفت: «نیروهای تحت امر رئیس جمهور بنی صدر، طی یک عملیات گسترده ۳۰۰ تن از مزدوران دشمن را در ذوالفقاری آبادان به هلاکت رساندند!»
باید با صدام سازش کنیم!
این در حالی بود که بنیصدر نه تنها نمیخواست نیروهای تحت امر خودش از کشور مقابل رژیم بعث دفاع کنند؛ بلکه میگفت: «شما اصلاً نمیفهمید جنگ یعنی چی! امام هم نباید مردم رو جلوی گلوله عراقیها بفرسته. راه عاقلانه سازش سیاسی با صدامه.»
در کتاب «شاهرخ؛ حر انقلاب اسلامی» آمده که شهید سیدمجتبی هاشمی فرمانده نبردهای نامنظم، وقتی متوجه ادعای نیروی تحت امر بنیصدر مبنی به به هلاکت رساندن ۳۰۰ عراقی میشود، در حالی که حسابی عصبانی شده، جلو رفته و میگوید: «مرد حسابی! معلوم هست چی میگی؟ شما که به ما گفتید هر جور میتونید فرار کنید. اصلا شما از کجا میگی ۳۰۰ تا عراقی کشته شدند؟ جنازههاشون کو؟»
دوربین خبرنگار به سمت سید میرود، سید ادامه میدهد: «شما که گفتید به دستور بنی صدر یه فشنگ به ما نمیدید؛ حالا اومدین کار رو به اسم خودتون تموم کنید؟»
صدام به ما حمله نمیکند؛ شما توهم زدهاید
بنیصدر اعتقاد داشت تنها ارتش باید جلوی نیروهای بعثی بایستد و اجازه نمیداد سپاه و نیروهای مردمی وارد میدان شوند. اما این همه ماجرا نبود؛ چرا که بنیصدر که از طرف امام خمینی(ره) به عنوان جانشینی فرمانده کل قوا منصوب شده بود، تا مدتها جلوی پذیرش اینکه صدام به مرزهای ایران تجاوز کرده هم مقاومت میکرد!
۱۶ شهریورماه سال ۱۳۵۹ ارتش بعث مناطق «خانلیلی» و «زینالکش» را اشغال کرد؛ اما بنیصدر بارها اعلام کرده بود که عراق به ایران حمله نخواهد کرد و «عراقیها در حال انجام مانور هستند و جنگی در کار نخواهد بود.» این در حالی است که نه تنها از ماهها پیش گزارشهایی درباره قصد صدام به حمله ایران به رئیس جمهور میرسید، بلکه طبق کتاب «روزها بر رئیس جمهور چگونه میگذرند» بنی صدر در پاسخ به این خبر که عراق ۲ هزار تانک در میمک مستقر کرده است، گفت: «چنین چیزی ممکن نیست.»
او معتقد بود تانکها و ادوات نظامی در مرزها فقط ماکت هستند. نهایتا ابوشریف از بنیانگذاران سپاه پاسداران که با بنیصدر رابطه خوبی داشت، رئیس جمهور را به کرمانشاه برد تا با چشم خود آرایش تانکهای عراقی در مرز ایران را ببیند.
بنیصدر ساده بود یا خائن؟
تا اینجای ماجرا را میتوان به طور خوشبینانه سادگی بنیصدر تعبیر کرد؛ اما خرابکاریهای از این به بعد او را نمیتوان ناشی از سادگی او دانست. مهدی رمضانی عضو هیئت علمی دانشگاه افسری امام حسین(ع)، میگوید: «تا زمانی که بنیصدر فرمانده کل قوا بود و نیروهای مسلح در اختیار او بود، هیچ عملیات موفقیتآمیز و پدافندی علیه رژیم بعث نداشتیم.»
بنیصدر با این توجیه که «جنگ بچهبازی نیست.» به نیروهای مردمی سلاح و ادوات جنگی نمیداد تا از مرزهای ایران دفاع کنند. او معتقد بود باید به رژیم بعث زمین بدهیم و زمان بخریم تا به زبان عامیانه؛ بعداً بفهمیم «چه خاکی باید تو سرمون بکنیم!» این در حالی بود که صدام نقشه فتح تهران در ۳ روز را میکشید.
مردم نگذاشتند بنیصدر ایران را نابود کند
با همه این اوصاف سپاه و نیروهای مردمی که اوضاع رئیس جمهور خود را این طور میدیدند، به جز غیرت ملی خود و فرمان امام(ره) به چیز دیگری توجه نمیکردند و از روشهای مختلف برای خود سلاح و ادوات جنگی فراهم میکردند. آنها گاهی با ترفندهای خاص از عقب سلاح میگرفتند و گاهی هم از غنیمتهای جنگی برای دفاع از مرزهای کشورمان استفاده میکردند.
کتاب «شاهرخ؛ حر انقلاب اسلامی» ادامه ماجرای سیدمجتبی هاشمی و نیروی تحت امر بنیصدر را اینطور روایت میکند: «بعد از سخنان سید، فرمانده ساکت شده بود و هیچ حرفی نمیزد. خبرنگار پرسید: «راستی جنازه عراقیها کجاست؟»
فرمانده حرفی برای گفتن نداشت. سید که گروهش را از نیروهای مردمی تشکیل داده بود، کمی به عقب رفت و خاکها را کنار زد. جنازه یک عراقی نمایان شد. گفت: «زیر این خاک ۳۰۰ تا جنازه از دشمن دفن شده.»
منافقی یا مزدور پهلویها؟
بنیصدر کنار خیانتهایش درباره جنگ تحمیلی از سازمان منافقین که آن روزها مردم بیگناه ایران را با بهانه و بیبهانه میکشتند، هم حمایت میکرد. سرانجام طرح عدم کفایت سیاسیاش در مجلس شورای اسلامی بررسی و از ریاست جمهوری عزل شد.
میخ آخر تابوت سادگی بنیصدر را که نشان از خیانت او به انقلاب اسلامی داشت را میتوان جملهای دانست که در روزنامههای آن روز چاپ شد: «بنیصدر به کمک خلبان شاه، به پاریس گریخت.»
ثبت دیدگاه