کتاب

قول شرف دو شهید به هم

به هم‌دیگر قول داده‌اند هر کی زودتر پرید، امضای شهادت آن یکی را هم از امام حسین(ع) بگیرد؛ اما ابوعلی
۱۴۰۳-۵-۱ ۱۲:۱۷

نوربالا| سگ دخلمان را بیاورد یا بعثی‌ها؟

تا یک قدمی بعثی‌ها رسیده بودند و با ذوق اطلاعات جمع آوری می‌کردند؛ اما سر که بلند کردند دیدند سگی با
۱۴۰۳-۳-۲۶ ۱۴:۱۰

گوسفندها شیمیایی نمی‌شوند!

خلبانان هوانیروز از اسارت بعثی‌ها آزاد شده بودند و فرمانده دستور داده بود ۲ گوسفند برای قربانی کردن
۱۴۰۳-۳-۲۳ ۰۸:۳۴

تو شهید نمی‌شوی!

بهش سپرده بودند کل شب را بیدار بماند و اطلاعات جذر و مد اروند رود را ثبت کند؛ اما میانه شب چند دقیقه
۱۴۰۳-۳-۱۹ ۱۴:۲۸

اسارت؛ فقط به خاطر یک انحراف ۲۰ متری!

همه نیروها از خستگی روی زمین افتاده بودند و صدایی از آن‌ها بلند نمی‌شد. با این حال از دور دست هنوز
۱۴۰۳-۳-۱۹ ۱۴:۱۸

روایت خدمت اولین رئیس جمهور شهید ایران، در زندان

شهید رجایی اولین رئیس جمهور شهید جمهوری اسلامی ایران بود که حتی قبل از انقلاب و در زندان‌های رژیم
۱۴۰۳-۳-۱ ۱۰:۳۷

شما طبق قانون شهید شده‌اید!

یکی از رزمندگان جنگ تحمیلی تعریف می‌کند: «در یکی از عملیات‌ها مجروح شدم و برای درمان به تهران رفتم.
۱۴۰۳-۲-۳۰ ۱۱:۵۲

احمد متوسلیان پدر ما را در آورده!

یکی از همرزمان حاج احمد متوسلیان تعریف می‌کند: «لباس کردی تنمان بود و ۲ نفر از افراد کومله فکر کردند
۱۴۰۳-۲-۱۹ ۱۳:۳۸

گفتم اسلحه‌اش را بیاور، چرا سرش را آوردی؟!

یکی از دوستان شهید شاهرخ ضرغام تعریف می‌کند: «گنده‌لات آبادان با یک کیف پر از چاقو به جبهه آمده بود
۱۴۰۳-۲-۸ ۱۲:۱۲

مشکی پوشیدن شهید مدافع حرم برای مهاجرت یک فوتبالیست

برادر شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی، تعریف می‌کند: «عاشق فوتبال بود و همه اخبار آن را با جدیت دنبال
۱۴۰۳-۲-۵ ۱۳:۲۰