از مال دنیا یک تیشه و ماله دارم آن را به جهاد سازندگی بدهید
شهید نبیالله کریمی سواد خواندن و نوشتن نداشت اما وقتی دید که ضدانقلاب در حال آسیب زدن به کشور هستند، به نیروهای انقلابی پیوست. او علاوه بر دفاع از انقلاب اسلامی و ایستادگی در مقابل دشمنان، در جبهه شمالغرب کشور، از همرزمانش خواندن و نوشتن را یاد گرفت و اینطور شد که توانست چند خطی برای خود وصیتنامه بنویسد.
یکی از رزمندگان همراه شهید در خصوص روزهای قبل از شهادت او میگوید: با نبی الله ۳ ماه در مهاباد مستقر بودیم که به دلیل اوضاع نابسامانی که آنجا داشت ما در مقری در میدان گوزنها ماندگار شدیم. در مکانی که مأموریتمان بود، اوقات فراغت زیادی داشتیم.
یک شب نبیالله گفت: «چون امام خمینی (ره) تکلیف کردهاند که درس بخوانیم من میخواهم همراه با جنگ و حضورم در جبهه از فرصتها استفاده کرده و درس هم بخوانم». این را که گفت من هم استقبال کرده و شروع کردم به آموزش او.
نبیالله دفتری تهیه کرده بود و من هم هر شب سرمشقی داده و درسش را پیگیری میکردم. ۳ ـ ۲ روزی به شهادتش مانده بود که گفت میخواهم وصیت نامهای بنویسم. لذا دفترچه وصیت نامهای که تهیه کرده بود به من داد و گفت: «هرچه که میگویم بنویس».
دفترچه را گرفتم و سؤالهای دفترچه را میخواندم و پاسخهای او را مینوشتم.
به صفحه ۱۱ وصیتنامه که رسیدیم بالای صفحه نوشته شده بود و مطالبات من به این شرح است. به اینجا که رسیدیم، نبیالله دفترچه را از من گرفت و گفت: «این قسمت را خودم میخواهم بنویسم» هنوز املای بعضی از کلمات را به درستی نمیدانست. لذا از من میپرسید و من برایش روی کاغذ دیگری نوشته و او از روی نوشته من مینوشت. نبیالله اینگونه نوشت: «طلبکاریهایم را بخشیدم. از مال دنیا یک تیشه و ماله دارم، آن را هم به جهاد سازندگی بدهید.»
من خندهام گرفته بود. گفتم: «آخه یک ماله چه ارزشی دارد که میخواهی در وصیت نامهات آن را به جهاد بدهی؟» و او در کمال صداقت و سادگی گفت: «اتفاقاً مالهاش خیلی خوب است. از این مالههای معمولی نیست.»
هشتم آبان ماه سال ۱۳۶۰ درگیری بین نیروهای بسیج و سپاه با ضدانقلاب اتفاق افتاد و نبیالله در همین درگیری به شهادت رسید. شهید نبیالله کریمی متولد ۱۳۳۷ در روستای قشلاق نوروز از توابع شهرستان بیجار بود.
ثبت دیدگاه