من کفترباز نیستم!

یکی از جانبازان دوران دفاع مقدس تعریف می‌کند: «مدتی ته‌مانده غذای دیگر رزمندگان را برای پرندگان مادر می‌ریختم تا آن‌ها را به بچه‌هایشان بدهند. روزی جمله‌ای فرمانده‌ام شنیدم که بیخیال این کار شدم.»
به گزارش تا شهدا، 

سید نورالدین عافی رزمنده و جانباز ۷۰ درصد دوران دفاع مقدس، تعریف می‌کند: «مدتی به منطقه‌ای جنگلی منتقل شده بودیم. بعد از آموزش روزانه که ۵ـ۴ ساعت در روز طول می‌کشید، وقت آزادم را آن دور و بر می‌گذراندم. 
لابه‌لای درختان پرنده‌های زیادی زندگی می‌کردند که عاشق جوجه‌های آن‌ها بودم. چند لانه را به درخت‌های مجاور دسته آورده بودم و هر روز از باقی‌مانده برنج، جلویشان می‌ریختم. تماشای صحنه غذا دادن پرنده‌های مادر به بچه‌هایشان برایم لذت‌بخش بود. 
یک روز از فرمانده گردانمان اصغرآقا شنیدم که وسط صحبت‌هایش می‌گفت: «اینجا بعضی از برادرا هم که کفترباز شدن.»
حالا بیا قسم بخور که «بابا! ما کفترباز نیستیم! از غذای اضافی بچه‌ها به این پرنده‌ها می‌دیم.«
بیشتر به خاطر حرف اصغرآقا دیگر کم‌تر سراغ بچه‌ پرنده‌ها می‌رفتم. این شد که آن‌ها هم از دور و بر چادر متفرق شدند.»
منبع: کتاب «نورالدین پسر ایران» به قلم معصومه سپهری
 

منبع: فارس

ثبت دیدگاه

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.