با پایان جنگ تحمیلی حدود ۷ هزار و ۵۰۰ نفر از 65 هزار اسیر عراقی به‌صورت رسمی به صلیب سرخ اعلام کردند

امروز در جمعی نشستم و به مدت نیم ساعت وقت من به بطالت و یا گوش دادن به حرف هایی گذشت که هیچ بار

خواهر یکی از شهدای دفاع مقدس تعریف می‌کند: «یک شب برادرم اصرار کرد که باید مادرمان را کول کرده و تا

یک آزاده دفاع مقدس می‌گوید: اسیر شده بودم و زخمی بودم. یکی از عراقی‌ها آمد و روی زخم من باند بست.

همسر شهید منوچهر مدق تعریف می‌کند: «دیگر طاقت دوری منوچهر را نداشتم و می‌خواستم برای زندگی به جنوب

خواهر یکی از شهدای نوجوان دفاع مقدس تعریف می‌کند: «عملیات سختی در راه داشتند و فرمانده قصد اعزام

خواهر شهید دانش‌آموز «محمدولی مرآتی» می‌گوید: برادرم در ۹ سالگی کارهای انقلابی می‌کرد و چند بار هم

شهید حسن باقری: ما پشتمان به یک ملتی است که این ملت مقاوم است، کجا سابقه داشته یک امتی، یک شهری،

یک آزاده دفاع مقدس می‌گوید: در اسارت می‌خواستیم برای دهه فجر پرچم کشورمان را درست کنیم و روی سینه

یکی از نیروهای واحد اطلاعات عملیات لشکر ۱۷ می‌گوید: با دوستانمان مرخصی روزانه گرفتیم و به اهواز