برگزیده های جهاد و مقاومت

تابوتی اندازه این شهید ارتشی وجود نداشت!

مریم کاظم زاده می‌گوید: مهرماه ۱۳۵۹ بود. در بیمارستان پادگان ابوذر بودم که دیدم وارد ریکاورى شد. مثل
۱۴۰۳-۱-۳۰ ۱۳:۴۶

عکس العمل فرمانده ارتشی وقتی حس کرد کسی شده است!

برادر همسر شهید اردستانی می گوید: در هنگام ملاقات با امام (ره) احساس کردم کسی شده‌ام که امام (ره) ما
۱۴۰۳-۱-۲۹ ۱۲:۵۲

اسمت را بگو تا شکایتت را به احمد متوسلیان بکنم

یکی از همرزمان شهید احمد متوسلیان تعریف می‌کند: «حاج احمد یک جوان بسیجی را دید که اسلحه‌اش را به شکل
۱۴۰۳-۱-۲۹ ۱۲:۵۱

شوخی پشت وانتی در جبهه!

یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس تعریف می‌کند: «یکی از همکارانم در جبهه خوابش خیلی سنگین بود. روزی
۱۴۰۳-۱-۲۶ ۱۵:۰۲

مهمانی دادن فرمانده با یک ذره اُملت!

در خاطرات شهید علی هاشمی فرمانده قرارگاه نصرت آمده است: دخترم زینب به دنیا آمده بود. به خواهرم گفتم
۱۴۰۳-۱-۲۵ ۱۰:۴۷

شهید مدافع حرم خطاب به خانمش: شما یک انسان آزادید

همسر شهید مدافع حرم جلال ملک‌محمدی تعریف می‌کند: «می‌خواستم ادامه تحصل دهم و قصد ازدواج نداشتم. اما
۱۴۰۳-۱-۱۹ ۲۱:۱۶

لودر قاتل در لشکر عاشورا

یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس تعریف می‌کند: «یک شب در فضای آزاد خوابیده بودیم که صدای بلندی شنیدم.
۱۴۰۳-۱-۱۹ ۲۱:۰۰

صد رحمت به ترکش!

در خاطرات جانباز شهید «محمدرضا زنجانی» آمده است: یکی از دوستانمان در عملیات ترکش به پایش اصابت کرد و
۱۴۰۳-۱-۷ ۱۲:۳۶

در جبهه اینطوری ظرف می‌شستیم!

غلامرضا هاشمی از نیروهای اطلاعات عملیات لشکر ۱۷ در یکی از خاطرات طنزآمیز خود می‌گوید: در جبهه ظرف‌ها
۱۴۰۳-۱-۷ ۱۲:۳۳
شهید مدافع حرم جواد محمدی

مسافرکشی به سبک شهید مدافع حرم!

یکی از دوستان شهید مدافع حرم جواد محمدی تعریف می‌کند: «یک روز جواد و بچه‌ها تصمیم گرفتند مسافرکشی
۱۴۰۳-۱-۷ ۱۲:۳۰