آدم یا شب میمیرد یا روز!
زینب میرزاخانی خواهر شهید رضا میرزاخانی قائم مقام مهندسی رزمی پشتیبانی جنگ در دفاع مقدس تعریف میکند: «دوران انقلاب بود و رضا هر شب بچهها را جمع میکرد و به پشتبام میبرد.
یک شب که دوباره بچهها را جمع کرده بود و دنبال خود میبرد، پرسیدم: «رضا! بچهها رو کجا میبری؟»
جواب داد: «وقت الله اکبر گفتنه. باید بریم پشتبوم.»
گفتم: «آخرش خودتونو به کشتن میدین.»
توجهی نکرد. برقها را خاموش کردند و شروع کردند به الله اکبر گفتن. مدتی گذشت. آهسته صدایشان زدم و گفتم: «بسه دیگه بیاین پایین.»
الله اکبر گفتنشان که تمام شد به ردیف از پشت بام پایین آمدند.
غرولند کردم: «چه کارهای خطرناکی میکنین. میریزن میگیرنتونها.»
خندید و گفت: «نترس بابا! آدم یا شب میمیره یا روز.»
کمی به حرفش فکر کردم. «یا شب میمیره یا روز. خندهام گرفت. آنها هم به کوچه رفتند تا یک کار تازه انجام دهند.»
منبع: کتاب «سایههای سرو» به قلم زهرا حدادی
ثبت دیدگاه