
یادنامه اولین شهید خلبان لرستان منتشر شد
به گزارش تا شهدا؛ یادنامه شهید غلامرضا چاغروند، اولین شهید خلبان استان لرستان توسط رویا رحمتی، به سفارش پایگاه شهید ستوده بسیج خرمآباد با موضوع زندگینامه، وصیتنامه و سرگذشت شهید غلامرضا چاغروند، پاییز امسال در خرمآباد منتشر شد.
این یادنامه شامل بخشهایی از جمله؛ پیشگفتار، مقدمه، شناسنامه شهید، زندگینامه شهید، آخرین مأموریت شهید و روایت و نقل قول دیوان جلیزی از زبان پدرش، داستانی که گره اش به دست دیوان جلیزی باز شد، چگونگی کشف و انتقال پیکر شهید، داستان زندگی شهید از زبان خواهرش سهیلا چاغروند، غلامرضا پناهنده شد، غلامرضا شهید شد، خبر جدید، تنها شاهد شهادت، سردار غیاثیراد، روایت عادل موسوی پس از آزادی از اسارت، خاطرات همسر شهید، تعدادی از کارهای اجرایی انجام شده در راه یادبود شهید، مختصری از زندگینامه، ترجمه زندگینامه این شهید است.
گردآورنده در مقدمه این یادنامه نوشته است: خیلی سالها پیش بشر با تکیه بر زور بازوی خویش و سپس با دستیابی به ابزار آلات جنگی و با سازماندهی و برنامهریزی و تشکیل ارتش منظم و برگزاری رزمایشهای مکرر زمینی، هوایی، دریایی و … فکر میکرد تنها یک راه برای غارت سرمایههای فرهنگی و اقتصادی و تسلیم یک ملت وجود دارد و آن هم جنگ منظم همراه یک ارتش سازماندهی شده است.
استکبار جهانی و نوکر سرسپردهاش، صدام، غفلتی در محاسبات کور خود جایگاه جامعهای هوشیار و پیرو ولایت را که متشکل از مردمی هدفمند و جوانانی پرشور و انقلابی است را در نظر نگرفته بود.
آنانکه ندای رهبر خود را به جان و دل لبیک گفتند و در همه صحنهها با شور و شوق جانفشانی میکردند. آنانکه مصداق بارزی بودند از قوامین که در زمان «فاستقم کما امرت» را به گوش جان شنیده بودند و زمزمه لبهایشان «یا لیتنی کنت معکم» بود و در افق آرزوهایشان «فأفوز فوزاٌ عظیماٌ» را میدیدند و جز به رضای خالق هستی راضی نبودند.
در ادامه این یادنامه در معرفی شهید غلامرضا چاغروند آمده است: وی فرزند چهارم مرحوم حاج سبزعلی چاغروند در دوازدهم بهمن ماه سال ۱۳۳۱ ه.ش در خرمآباد دیده به جهان گشود وی پس از سپری کردن دوران طفولیت در کانون گرم خانواده در کنار سه خواهر و دو برادرش در دبستان ثبتنام کرد و با پشت سر گذاشتن دوره ابتدایی و راهنمایی، در دبیرستان امیرکبیر خرمآباد واقع در خیابان فرهنگ خرمآباد دوره متوسطه را با موفقیت سپری کرد و موفق به اخذ دیپلم شد.
در سال ۱۳۵۳ در هوانیروز استخدام شد و پس از گذراندن آموزش زبان انگلیسی و دورههای مختلف نظامی در تهران و مراکز آموزشی هوا نیروز اصفهان، با درجه ستوان سومی ترخیص شد.
در سال ۱۳۵۵ بهعلت درگیری با رئیس وقت شهربانی اصفهان به مدت یک ماه در بازداشتگاه ارتش محبوس گردید.در سال ۱۳۵۷ که عطر انقلاب اسلامی در همه جای کشور پیچید، غلامرضا همراه با انقلابیون در تمام تظاهرات و راهپیماییها شرکت میکرد.
غلامرضا فردی با ایمان، متدین، شجاع، بادرایت، جدی، پرتلاش، غیرتمند و وفادار به وطن و امام امت، فرزندی لایق و فداکار و برادری دلسوز و مهربان بود.
پس از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۸، همزمان با شورش گروهکهای معاند در کردستان ایشان به پایگاه هوانیروز کرمانشاه منتقل شد و در عملیاتهای مختلفی به مبارزه و درگیری با آنها پرداخت.
وی در سال ۱۳۵۸ با دخترعموی خود ازدواج کرد و تا ۳۰ شهریور ۵۹ در کردستان خدمت کرد. پس از آن با حملهی عراق به خاک جمهوری اسلامی ایران به جبهه ایلام اعزام گردید و در آنجا مشغول خدمت شد.
غلامرضا از دلباختگان رسول اکرم(ص) و دوستدار خاندان عصمت و طهارت بود، او راه خود را انتخاب نمود و با وجود اینکه هنوز چندین ماه از ازدواجش نگذشته بود وظیفهی خطیرش را در برابر دشمنان اسلام بعثی به نحوه شایستهای انجام داد. از این شهید بزرگوار فرزندی به جا نمانده است و تنها یادگارش کلاه خلبانی است که بعد از شهادتش از او باقی مانده است.
در بخشی از این یادنامه در رابطه با با آخرین مأموریت شهید چاغروند آمده است: آخرین مأموریت این خلبان صبور و شجاع و باایمان در بعدازظهر ۱۲ مهرماه ۵۹ بود. در آن روز به شهید چاغروند و کمک خلبان ـ ستوان یار حسین مصری ـ و گروهبان یکم ـ عادل موسوی ـ عازم مأموریتی از کرمانشاه به ایلام و دهلران شدند و غلامرضا به مصری میگوید: ما داریم میرویم ولی احتمال برگشتمان کم است. آنها پس از انجام مأموریت در دهلران با سوار کردن هفت نفر نظامی (ستوانیار حشمتالهر شایان ـ ستوانیار آزادی ـ استوار خانیآبادی ـ گروهبان درویشی ـ گروهبان اقبالی ـ گروهبان نجفی و کارمند عطایی ) عازم بازگشت میشوند.
در مسیر زمانیکه به منطقهای بهنام دهات جالیز که بین موسیان و دشتعباس قرار گرفته میرسند، هیچ آثاری از یگانهای خودی در منطقه دیده نمیشد و یگانهای دشمن در منطقه سرزمین ما مستقر شده بودند، گویا تصمیم گرفته شده بود که ارتش باید عقبنشینی کند و هیچ کس به تیم چاغروند اطلاع نداده بود و در همین حین بالگرد آنها مورد اصابت گلوله قرار میگیرد و ضمن آسیب رسیدن به بالگرد، کمک خلبان نیز مجروح میشود.
خلبان چاغروند بهعلت آسیب دیدگی بالگرد دیگر قادر به پرواز نبوده و بهمنظور سلامت و سالم ماندن سرنشینان تصمیم و فرود اجباری در بین نیروهای دشمن میگیرد. نیروهای دشمن بالگرد و سرنشینان را به اسارت میگیرند.
دشمن با تدارک، یک مصاحبه رادیویی در همان مکان میدهد که خلبان چاغروند را مجبور به انجام خواست خود یعنی اهانت و اسائه ادب به امام خمینی(ره) کنند و شهید چاغروند از خود مقاومت نشان میدهد و او را با کارد زخمی میکنند و بهطور مستمر درخواست خود را تکرار میکنند و شهید از آن سرباز میزند و در نهایت سر شهید را از تنش جدا کرده و حسینوار او را به شهادت رساندند.