پدر شهیدی که برای دیگر شهدا صاحب عزا شد

تا شهدا – مراسم نخستین سالگرد شهادت مدافعان حرم حضرت زینب(س) شهیدان «اکبر شهریاری» و «محمودرضا بیضایی» شب گذشته با حضور خانواده شهدا در مسجد امام رضا(ع) تهران برگزار شد که در ذیل حاشیه‌های این مراسم از نظرتان می‌گذرد:

پدر شهیدی که برای دیگر شهدا صاحب عزا شد

** همین اینکه می‌شنوی یادواره شهدای مدافع حرم برپاست، اشتیاقت برای رفتن و شرکت در آن حتی اگر در دورترین منطقه تهران هم باشد، دوچندان می‌شود؛ به احترام و تکریم جوانمردانی که هنوز پس از گذشت ۲۶ سال از پایان جنگ همچون اسلافشان بر این باور بوده و هستند که “راه قدس از کربلا می‌گذرد”.

پدر شهیدی که برای دیگر شهدا صاحب عزا شد

** اگر اصول و اولیات گفتمان ناب محمدی و اعتقاد به آرمان “راه قدس از کربلا می‌گذرد” را نپذیرفته باشی، شاید این جملات آیت الله صدیقی برایت ناآشنا باشد: “شهدایی که از حرمین شرفین و از مرزهای ایدئولوژیک جمهوری اسلامی دفاع می‌کنند”، ” آنها رفتند که ما و شما امروز در تهران و سراسر کشور راحت باشیم”، “این شهدا، افضل شهدای جبهه‌ها هستند” اما نه، اینجا، امشب، در خانه خدا که مزین به نام علی بن موسی الرضا(ع) است مردان و زنانی که دیروز خود، خالقان حماسه حسینی جبهه‌ها بوده‌اند امروز فرزندانشان را فدای پیام رسان کربلا کرده‌اند و به “کلنا عباسک یا زینب” از ته جان باور دارند و خوب این گفتمان را می‌شناسند.

پدر شهیدی که برای دیگر شهدا صاحب عزا شد

** چه زیبا صحنه‌ای است وقتی می‌بینی پدر شهید محمد حسن خلیلی کنار درب اصلی مسجد هم چون کوهی ایستاده و در مقام صاحب عزا با خوشرویی به استقبال میهمانان می‌آید؛ حالا چه فرقی می کند سالگرد شهادت پسرش باشد یا یادبود دو فرزند دیگرش، شهیدان شهریاری و بیضایی؛ همان شهیدی که نقل شد وقتی درباره وصیت نامه‌اش، از همسرش سئوال کردند، گفته بود یکبار در خانه صحبت وصیتنامه شد، به پوستر «حاج همت» روی کمدش اشاره کرد و گفت: وصیت من همان جمله حاج همت است «با خدای خود پیمان بسته‌ام تا آخرین قطره خونم، در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک آن، آرام و قرار نگیرم«.

** و در پایان؛ حاج مهدی سلحشور با نوحه خوانی و اشعار حماسی- انقلابی در وصف این مردان سلحشور زینت بخش مجلس می‌شود “ما چو کوهیم با وقار، آرام/ اهل صبریم، اهل صبر، اما/ گر بخواند به رزم‌مان رهبر/ گرچه ما را به صف کند مولا/ می‌زنیم آن چنان به گرده خصم/ که نماند تنی از او بر جان”

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا