قد و قیافه مرا نگاه نکن چرا که دلم خیلی بزرگ است

تا شهدا؛ موقع اولین اعزام ایشان به جبهه بود، تمام بچه های رزمنده در خیابان آزادی جمع شده بودند، من و یکی از دوستانم برای بدرقه احمد رفته بودیم. دوستم که دید قد و قامت برادرم خیلی کوچک است و دائما لباس ها را مرتب می کند و آستین هایش را تا میزند تا اندازه اش بشود و اندازه نمی شد، به احمد گقت: تو حالا در جبهه چه کار داری؟ مگر به جای کیسه شن از تو استفاده کنند. 
احمد گفت: اگر به جای کیسه شن هم مورد استفاده قرار گیرم حاضرم کمکی کرده باشم، قد و قیافه مرا نگاه نکن. چرا که دلم خیلی بزرگ است. 
دوستم با توجه به گفته ی احمد، اظهار داشت: این مال شما نیست. به شما تعلق ندارد. بی خود به او نبندید. او متعلق به خداوند است.
شهید احمد پاسبان

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا